قلمرو ادبی: کردگار هفت افالک: کنایه از خداوند / هفت افالک : مجاز از جهان هستی / کف: مقدار کم /
تلمیح به خلقت انسان
قلمرو زبانی: از آن: به این خاطر / مرجع ضمیر»ش« در )آنش(، »گُل « است/ از آنش : »ش«متمم است.
قلمرو ادبی: مصراع اول: تشخیص / خندیدن گل: مجاز از شکفتن/ بیت حُسن تعلیل دارد: علّت اینکه گل
خندان است و به رنگ های بی شمار در می آید، شوق الهی است.
قلمرو فکری: پروردگارا! گُل به سبب اشتیاق و جذبه تو در بهار به شکل ها و رنگ های مختلف شکوفا میشود.
ی
قلمرو زبانی: جانِ جان: اصل و گوهر/ یقین: یقیناً )قید( / »ی« در آخر هر دو مصراع مخفف فعل اسنادی است.
) بیش از آن هستی – جان جان هستی(
قلمرو ادبی: آن، جان: جناس
قلمرو فکری: پروردگارا! تو را هرگونه توصیف کنم باز تو برتر از آن توصیف هستی. من مطمئنم که بیتردید
جان و اصل وجود هستی.
قلمرو زبانی: بیت شش جمله است./آنچه : مفعول برای فعل »خواهی«/ آنچه خواهی: مفعول برای جملۀ »تو
دانی«.
قلمرو ادبی: واج آرایی: تکرار واج »ن«/ آرایه تکرار ) نمی دانم – تو(
قلمرو فکری: خداوندا، من در مورد مصلحت خود نادانم. تو می دانی که چه چیزی برای ما مقدر کرده ای.
قلمرو ادب ی: کار، یار: جناس / نظر در کار کسی کردن: کنایه از توجّه کردن و عنایت به او
قلمرو فکری: پروردگارا! لطف خود را با ما همراه کن و با رحمت بی پایانت به کار و کردار ما توجّه کن.
ّ
قلمرو زبانی: رزّاق: روزی دهنده/ خلّاق: آفریدگار /توئی: » ی« مخفف فعل اسنادی است./ رزاق و خالق: مسند
قلمرو ادبی: پیدا و پنهان: مجاز از همه موجودات / پیدا و پنهان: تضاد/ دانا، نادان : تضاد/ واج آرایی: تکرار
واج »آ« / تلمیح به آیه شریفه »إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّۀِ الْمَتِین«/ بیت آرایه ترصیع دارد./ دانا و نادان: همۀ
موجودات اعم از دارای شعور و فاقد شعور و ادارک
قلمرو فکری: پروردگارا! تو روزی دهندۀ همه آفریده های آشکار و پنهان هستی. تو آفرینندۀ همه موجودات
می باشی؛ چه آنها که دارای شعورند و چه آنها که فاقد ادراک و شعور هستند.
م
قلمرو زبانی: کام: دهان / حذف فعل به قرینه معنایی در مصراع اول: زهی گویا ]است[ / زهی: هنـگام اظهار
خشـنودی یا شـگفتی از چیز ی یا تشـوی ق و تحسین کسی گفته می شـود. خوشـا،آفرین، شـگفتا./ توئی: » ی«
مخفف فعل اسنادی است. زهی: شبه جمله
قلمروادبی: کام و زبان: مجاز از دهان / واج آرایی: تکرار واج »م« / آشکار، نهان : تضاد
قلمرو فکری : چه خوش است که دهانم به حمد و ستایش تو گویاست. تو تمام وجود من هستی.
)معنای دیگر مصراع اول: چه خوش است که قدرت سخن گفتن من از توست.(
حقیقت، رپده ربداریزرخ
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که/ آیی: شوی / رخسار: چهره / حقیقت: به راستی، حقیقتاً )قید(
قلمرو ادبی: پرده برداشتن: کنایه از آشکار کردن / رخسار: مجاز از وجود
قلمروفکری: پروردگارا! وقتی قدرت تو در سرسبزی بهار جلوه می کند، حقیقتاً مثل این است که از چهره ات
نقاب را برداشتهای تا دیگران گوشهای از جمال تو را ببینند.
قلمرو زبانی: فروغ: روشنایی،پرتو / عجایب نقش ها: ترکیب وصفی مقلوب ) نقش های عجیب(
قلمرو ادبی: فروغ روی: اضافه استعاری / روی، سوی: جناس ناهمسان / خاک: مجاز از زمین / عجایب نقش ها:
استعاره از پدیده ها و تصویرهای زیبا
قلمرو فکری: پروردگارا! اگر پرتویی ازخورشید جمالت را بر جهان بتابانی، تصاویر شگفتآور ی پدید
میآوری.