a3

فارسی دهم -

درس 1 فارسی دهم

سالار سالار

فارسی دهم. درس 1 فارسی دهم

سلام کسی می تونه قلمرو ادبی درس یک همه بیت ها رو بفرسته

تبلیغات

جواب ها

قطره باران

فارسی دهم

قلمرو ادبی: کردگار هفت افالک: کنایه از خداوند / هفت افالک : مجاز از جهان هستی / کف: مقدار کم / تلمیح به خلقت انسان قلمرو زبانی: از آن: به این خاطر / مرجع ضمیر»ش« در )آنش(، »گُل « است/ از آنش : »ش«متمم است. قلمرو ادبی: مصراع اول: تشخیص / خندیدن گل: مجاز از شکفتن/ بیت حُسن تعلیل دارد: علّت اینکه گل خندان است و به رنگ های بی شمار در می آید، شوق الهی است. قلمرو فکری: پروردگارا! گُل به سبب اشتیاق و جذبه تو در بهار به شکل ها و رنگ های مختلف شکوفا میشود. ی قلمرو زبانی: جانِ جان: اصل و گوهر/ یقین: یقیناً )قید( / »ی« در آخر هر دو مصراع مخفف فعل اسنادی است. ) بیش از آن هستی – جان جان هستی( قلمرو ادبی: آن، جان: جناس قلمرو فکری: پروردگارا! تو را هرگونه توصیف کنم باز تو برتر از آن توصیف هستی. من مطمئنم که بیتردید جان و اصل وجود هستی. قلمرو زبانی: بیت شش جمله است./آنچه : مفعول برای فعل »خواهی«/ آنچه خواهی: مفعول برای جملۀ »تو دانی«. قلمرو ادبی: واج آرایی: تکرار واج »ن«/ آرایه تکرار ) نمی دانم – تو( قلمرو فکری: خداوندا، من در مورد مصلحت خود نادانم. تو می دانی که چه چیزی برای ما مقدر کرده ای. قلمرو ادب ی: کار، یار: جناس / نظر در کار کسی کردن: کنایه از توجّه کردن و عنایت به او قلمرو فکری: پروردگارا! لطف خود را با ما همراه کن و با رحمت بی پایانت به کار و کردار ما توجّه کن. ّ قلمرو زبانی: رزّاق: روزی دهنده/ خلّاق: آفریدگار /توئی: » ی« مخفف فعل اسنادی است./ رزاق و خالق: مسند قلمرو ادبی: پیدا و پنهان: مجاز از همه موجودات / پیدا و پنهان: تضاد/ دانا، نادان : تضاد/ واج آرایی: تکرار واج »آ« / تلمیح به آیه شریفه »إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّۀِ الْمَتِین«/ بیت آرایه ترصیع دارد./ دانا و نادان: همۀ موجودات اعم از دارای شعور و فاقد شعور و ادارک قلمرو فکری: پروردگارا! تو روزی دهندۀ همه آفریده های آشکار و پنهان هستی. تو آفرینندۀ همه موجودات می باشی؛ چه آنها که دارای شعورند و چه آنها که فاقد ادراک و شعور هستند. م قلمرو زبانی: کام: دهان / حذف فعل به قرینه معنایی در مصراع اول: زهی گویا ]است[ / زهی: هنـگام اظهار خشـنودی یا شـگفتی از چیز ی یا تشـوی ق و تحسین کسی گفته می شـود. خوشـا،آفرین، شـگفتا./ توئی: » ی« مخفف فعل اسنادی است. زهی: شبه جمله قلمروادبی: کام و زبان: مجاز از دهان / واج آرایی: تکرار واج »م« / آشکار، نهان : تضاد قلمرو فکری : چه خوش است که دهانم به حمد و ستایش تو گویاست. تو تمام وجود من هستی. )معنای دیگر مصراع اول: چه خوش است که قدرت سخن گفتن من از توست.( حقیقت، رپده ربداریزرخ قلمرو زبانی: چو: هنگامی که/ آیی: شوی / رخسار: چهره / حقیقت: به راستی، حقیقتاً )قید( قلمرو ادبی: پرده برداشتن: کنایه از آشکار کردن / رخسار: مجاز از وجود قلمروفکری: پروردگارا! وقتی قدرت تو در سرسبزی بهار جلوه می کند، حقیقتاً مثل این است که از چهره ات نقاب را برداشتهای تا دیگران گوشهای از جمال تو را ببینند. قلمرو زبانی: فروغ: روشنایی،پرتو / عجایب نقش ها: ترکیب وصفی مقلوب ) نقش های عجیب( قلمرو ادبی: فروغ روی: اضافه استعاری / روی، سوی: جناس ناهمسان / خاک: مجاز از زمین / عجایب نقش ها: استعاره از پدیده ها و تصویرهای زیبا قلمرو فکری: پروردگارا! اگر پرتویی ازخورشید جمالت را بر جهان بتابانی، تصاویر شگفتآور ی پدید میآوری.

سوالات مشابه